کد مطلب:41809 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

پیمان شکنان











آنان كه با من پیمان بسته بودند و در شمار یاران من محسوب می شدند، چون دیدند كه مقاصد شخصی و خواهشهای ناروایشان را بر نمی آورم؛ توطئه آغاز كردند و با آلت دست قرار دادن آن زن (عایشه) بر من شوریدند.[1] .

با اینكه بنا به توصیه پیامبر خدا(ص)، امور آن زن به من واگذار شده بود و من وصی بر او بودم!

(آتش افروزان جنگ جمل) عایشه را بر شتری سوار كردند و بر جهازش د بستند و وی را در بیابانهای خشك و سوزان گرداندند و سگهای حواب (نام آبی است در راه مكه به بصره) بر او پارس كردند. هر لحظه كه بر او سپری می گشت و هر گامی كه بر می داشت آثار ندامت و پشیمانی بر وی آشكار می شد.

آنها سپاهیانی بودند كه پس از نخستین بیعت كه در زمان حیات رسول خدا(ص) با من بسته بودند، بیعتی مجدد بر ذمّه داشتند (و هر كدام آنان دو نوبت با من پیمان

[صفحه 407]

وفاداری بسته بود)!

شورشیان بر شهری وارد شدند (بصره) كه ساكنان آن را افرادی ناتوان با ریشهایی بلند و عقلهایی سست و افكاری فاسد تشكیل می داد. حرفه آنها بیابان گردی و صیادی و دریانوردی بود.

عایشه این مردم جاهل و بی خرد را فریب داد و آنها را دیوانه وار با شمشیرهای آخته رو در روی ما قرار داد.

قال علی (ع):... فان المبایعین لی لما لم یطیمعوا فی تلك منی و ثبوا بالمراه علی و انا ولی امرها و الوصی علیها فحملوها علی الجمل و شدوها علی الرحال و اقبلوا بها تخبط الفیافی و تقطع البراری و تنبح علیها كلاب الحواب و تظهر لهم علامات الندم فی كل ساعه و عند كل حال فی عصبه قد یایعونی ثانیه بعد بیعتهم الاولی فی حیاه النبی حتی اتت اهل بلده قصیره ایدیهم طویله لحاهم قلیله عقوله عازبه آراوهم و هم جیران بدو و وراد بحر فاخرجتهم یخبطون بسیوفهم من غیر علم و یرمون بسهامهم بغیر فهم....[2] .

[صفحه 408]



صفحه 407، 408.





    1. ابن ابی الحدید می نویسد: طلحه و زبیر از آن حضر خواستند تا امارت و استانداری دو شهر بزرگ بصره و كوفه را به آن دو واگذار كند. (شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 232).

      سید بن طاوس به نقل از كلینی نوشته: طلحه امید داشت به حكومت یمن برسد و زبیر به حكومت عراق. (كشف المحجّه، ص 181).

      حضرت فرمود: آن دو حاضر نشدند حكومت مرا حتی برای یك سال تحمل كنند كه یك سال زیاد است بلكه یك ماه هم به من مهلت ندادند. (شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 308).

    2. اختصاص، ص 170.